رودخانه در چشم

شعر عاشقانه

اين وبلاگ را براي كسي درست كردم كه دوسش دارم اما او مرا دوست ندارد

رودخانه در چشم


بهار می رسد از راه، خسته، گرد آلود
نه شور چلچله دارد نه بوی سبز سرود


پرنده –آه سفر کرده ی هميشه ی من–
چگونه پَر بگشايد در اين هوای کبود
چه رودخانه که در چشمهای من جاری است!
پُر است گوش من از ناله ی شبانه ی رود
مرا نشاند به داغ تمام لاله رُخان

که روزگار چنين بود با دلم تا بود
به همدگر نرسيده نگاه کن ای گل!
به چشمهای من و توست سايه ی بدرود
چه روزگار خوشی بود، خوب يادم هست


که زير سايه ی گل چشمهام می آسود
دگر به سمت تماشای گل نمی روييم
پُر است از شب و باران نگاه داغ آلود
اگرچه ماند دلم در قلمرو پاييز
بهار سوخته ام! بر تو، بر تو باد درود




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ساعت 20:40 توسط دل شكسته |